يه پست طولانی از خودم و زندگیم


با تو عشق اغاز شد

چه كسي ميخواهد من و تو ما نشويم خانه اش ويران باد

سلام.امروز اومدم که یکم از خودم و زندگیم بگم.بیشتر شماها منو نمیشناسید البته بهتره بگم همتون.واسه همین اومدم که از خودم بگم از این 4 سال عقد بگم و مشکلات زیادی که کشیدم

اگه میخواین داستان این 4 سال از   زندگی من رو بدونید برید ادامه

زندگیه پر فراز و نشیب من .........................

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
همون رمز قبليه اگه باز نشد بگید درستش کنم

نظرات شما عزیزان:

عسل
ساعت15:36---22 بهمن 1391
نميخاي كسي بخونه؟؟؟؟؟ چرا اذيت ميكني رمز ميزاري بعد رمزو نميدي!!!!!!!! چقدر مسخره واقعاكه الكي مارو كنجكاو ميكني

سارا
ساعت12:18---21 بهمن 1391
سلام من از كاربرهاي نو عروسم ميشه رمز رو بگي منم بخونم مطلبتو؟؟؟؟؟؟؟

lilinaz
ساعت23:21---18 بهمن 1391
سلام عزیزم من از کاربر های نوعروس هستم.پسوردتو بهم میدی؟ممنون

سحر
ساعت23:54---15 بهمن 1391
سلام
مطلب رو خوندم. واقعا نمی دونم چی بگم
به هرحال دیگه کاریه که شده نمی شه به گذشته برگشت. فکر می کنم شوهرتم یکم بیخاله اصلا سنجیده عمل نمی کنه.
خداروشکر پدرت هست وگرنه می خواست چیکار کنه! از طرفی بخاطر کمکهای پدرت بد عادت شده.


الهام
ساعت19:02---14 بهمن 1391
سلام عزیزم من از کاربرهای نوعروسم خیلی دوست داشتم منم نوشته هاتو بخونم میشه پسوردتو به من هم بدی؟؟؟

سحر
ساعت15:43---13 بهمن 1391
سلام
من از مدیرای ارشد سایت نوعروس هستم, اومدم ببینم چرا به شوهرت افتخار نمی کنی دیدم پسورد گذاشتی.
تو نوعروس یوزرم Dante هستش, پسورد رو برام بفرست.


منا
ساعت23:30---11 بهمن 1391
چرا رمز گذاشتی ما نمیتونیم بخونیمپاسخ:مرسی که میخونی. اما اینکه کامنت بزاری بیشتر خوشحالم میکنی. وبم بالا میاد؟؟؟؟؟؟؟ اخه خودم نمیتونم ببینمش

مامانی
ساعت12:36---10 بهمن 1391
عزیزم....طلاق همیشه هم بد نیستا......


برای چنین مواقعی راهگشاست......


با این مرد تا اخر عمر مشکل خواهی داشت....
پاسخ:نمیتونم طلاق بگیرم اول اینکه خونوادم حمایتم نمیکنن بعد هم اینکه شهر ما واقعا کوچیکه و فقط کافیه از فامیل بفهمن که طلاق گرفتم اونوقت دیگه......... واقعا نمیتونم خودمم شرایطش رو ندارم.گیج شدم که چیکار کنم


الهام و ایمانش
ساعت23:29---9 بهمن 1391
وای خانومی اصلا فکرشم نمیکردم اینقدر مشکل داشه باشی واقعا.من همسریم ده تومن از حسابش کم شه اینقدر گیر میدم به بیچاره که پولا کجا رفت بعد شما چه کارا که نکرده همسرت.خدا بهت صبر بده خیلی سخته واقعا.ادم همیشه دوست داره شوهرش ی ادمه همه فن حریف باشه.اینکه بشه راحت بهش اطمینان کرد که اگه کاریو بکنه کلاهسرش نمیره و زرنگه.اما متاسفانه شوهرت خیلی سادس و ادمای فرصت طلبم دنبال ادمای سادن که سرکیسشون کنن.کاش سرش به سنگ بخوره توام یکم از این استرست کم شهپاسخ:مرسی الهام جان.ممنونم.اره عزیزم کلی مشکل تا اینجا کشیدم.برام دعا کن

ی دوست
ساعت22:45---9 بهمن 1391
امیدوارم مشکلاتت زودتر حل شه.به خوبی زندگیتوونو شروع کنید!

ولی عزیزم تاحالا به طلاق هم فکر کردی؟؟بدترین راه نیستا!!!!!




پاسخ:بدترین راه نیست اما اخرین راهه. من اصلا نمیتونم به طلاق فکر کنم اصلا اصلا اصلا نه من و نه خونوادم ظرفیتشو داریم


مونا
ساعت22:39---9 بهمن 1391
اول یه چیزی میگم شما هیچوقت نمیتونی این اخلاقای خانواده دوست همسرتو عوض کنی باید باهاش کنار بیای و سعی کنی حس نفرت رو از بین ببری چون خودت اذیت میشی ...دوم باید سعی کنی خودت از لحاظ مالی مستقل بشی و مسئولیتهای زندگیتو به عهده بگیری ...چون اینجور که معلومه خودش مغز اقتصادی نداره و خانواده منصفی هم نداره که تو زندگیش کمکش کنن ...سوم هیچوقت نذار بفهمه خونه یا مغازه رو پدرت به اسمت کرده


پاسخ:اخه اول اینطوری نبود تازگی ها اینطوری شده.بعدم اینکه به من برسه چشم میخواد خونواده اش رو رو سرش بزاره من کاری ندارم این از من میزنه به خونواده اش میرسه کار کجا بود که من بگیرم تو شهر لعنتیه ما مگه کار پیدا میشه؟؟؟؟؟؟؟؟ نه بابا عمرا بزارم بفهمه و دندون تیز کنه


الهه
ساعت22:32---9 بهمن 1391
عزیزم نمیدونم چی بگم

به نظرم اشتباهات آقاییت زیاده

باید باهاش صحبت کنی

منطقی و جدی

امیدوارم روزای سختت زود زود تموم شه
پاسخ:الهه جان خیلی ها اینو بهم گفتن با اقایی صحبت کردم اونم گفت میدونم اشتباه از من بوده الان که دارم قسطامو میدم بهم یه فرصت دیگه بده .همین. چی میتونم بگم؟


خانمی گل و گلاب و آقایی
ساعت20:31---9 بهمن 1391
منم خیلی اوقات حس تورو دارم

از خانوادش که متنفرم

اما خودشو خیلی دوست دارم

آقایی منم واسه من وقت نمیزاره اگه بخوام جایی برم اینقدر باید نازشو بکشم تا منو ببره خیلی اوقات هم نمیبره

تو این سه سال نامزدی 3 بار با هم رفتیم بازار برای خرید اونم فقط واسه خرید عید

اما خواهرشوهرا همش ازش کار مشکن انگار حمالشونه فکر کن خواهرشو از ساری میبره نکا خونه عمش شب هم میره دنبالش اونو میاره

وایییییییییی نمی دونی چقدر سوختم دلم میخواست خودمو جر بدم

عزیزم غصه نخور این اتفاقات فقط واسه تو نیست

من که دیگه عادت کردم جز اینکه خودمونو زجر بدیم کار دیگه ای نمی تونیم بکنیم
پاسخ:اخه امروز قرار بود یکی رو بیاره اون زمینی که گفتم رو با رودل بکنن و نقشه بریزن و از این کارا اما رفت دنبال کار خواهرش. فردا هم که تعطیله .مامانم بهش زنگید گفت کار شماها اصلا معلوم نیست از کار امروز واجب تر نداشتیم. اما گفت نه کار منم واجب بود.بخوره تو سرش اون کارش


خانمی گل و گلاب و آقایی
ساعت20:27---9 بهمن 1391
نمی دونم چی بگم

به نظر من اشتباه از شما بوده

اینقدر پدرت پشت آقاییت بوده که خانوادش کلاً بیخیالش شدن

میدونن که اگه جایی قرض داره یا گیر کنه پدرت میده

دوستت درست میگه نباید بزاری اینقدر پدرت حمایت کنه

اینطوری شوهرت به مرور زمان تنبل میشه و همشم چشش به جیب بابای توئه

تا نامزدین زودتر به فکر باش و نزار قضیه بدتر از این شه

بوس بوسی
پاسخ:چطوری این کارو بکنم مائده جون؟ یعنی نزارم خونه رو ما بخریم؟؟؟؟؟/حتی اگه به اسم مامانم باشه و قسطهای وامشو اقایی بده؟؟؟؟؟؟؟ خیلی خسته ام


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,سـاعت 5:58 بعد از ظهر نويسنده خانمي| |

khanoomi