با تو عشق اغاز شد
چه كسي ميخواهد من و تو ما نشويم خانه اش ويران باد
سلام.امروز اومدم که یکم از خودم و زندگیم بگم.بیشتر شماها منو نمیشناسید البته بهتره بگم همتون.واسه همین اومدم که از خودم بگم از این 4 سال عقد بگم و مشکلات زیادی که کشیدم اگه میخواین داستان این 4 سال از زندگی من رو بدونید برید ادامه زندگیه پر فراز و نشیب من .........................
نظرات شما عزیزان:
مطلب رو خوندم. واقعا نمی دونم چی بگم
به هرحال دیگه کاریه که شده نمی شه به گذشته برگشت. فکر می کنم شوهرتم یکم بیخاله اصلا سنجیده عمل نمی کنه.
خداروشکر پدرت هست وگرنه می خواست چیکار کنه! از طرفی بخاطر کمکهای پدرت بد عادت شده.
من از مدیرای ارشد سایت نوعروس هستم, اومدم ببینم چرا به شوهرت افتخار نمی کنی دیدم پسورد گذاشتی.
تو نوعروس یوزرم Dante هستش, پسورد رو برام بفرست.
برای چنین مواقعی راهگشاست......
با این مرد تا اخر عمر مشکل خواهی داشت....
پاسخ:نمیتونم طلاق بگیرم اول اینکه خونوادم حمایتم نمیکنن بعد هم اینکه شهر ما واقعا کوچیکه و فقط کافیه از فامیل بفهمن که طلاق گرفتم اونوقت دیگه.........
واقعا نمیتونم خودمم شرایطش رو ندارم.گیج شدم که چیکار کنم
ولی عزیزم تاحالا به طلاق هم فکر کردی؟؟بدترین راه نیستا!!!!!
پاسخ:بدترین راه نیست اما اخرین راهه.
من اصلا نمیتونم به طلاق فکر کنم اصلا اصلا اصلا نه من و نه خونوادم ظرفیتشو داریم
پاسخ:اخه اول اینطوری نبود تازگی ها اینطوری شده.بعدم اینکه به من برسه چشم میخواد خونواده اش رو رو سرش بزاره من کاری ندارم این از من میزنه به خونواده اش میرسه
کار کجا بود که من بگیرم تو شهر لعنتیه ما مگه کار پیدا میشه؟؟؟؟؟؟؟؟
نه بابا عمرا بزارم بفهمه و دندون تیز کنه
به نظرم اشتباهات آقاییت زیاده
باید باهاش صحبت کنی
منطقی و جدی
امیدوارم روزای سختت زود زود تموم شه
پاسخ:الهه جان خیلی ها اینو بهم گفتن با اقایی صحبت کردم اونم گفت میدونم اشتباه از من بوده الان که دارم قسطامو میدم بهم یه فرصت دیگه بده .همین.
چی میتونم بگم؟
از خانوادش که متنفرم
اما خودشو خیلی دوست دارم
آقایی منم واسه من وقت نمیزاره اگه بخوام جایی برم اینقدر باید نازشو بکشم تا منو ببره خیلی اوقات هم نمیبره
تو این سه سال نامزدی 3 بار با هم رفتیم بازار برای خرید اونم فقط واسه خرید عید
اما خواهرشوهرا همش ازش کار مشکن انگار حمالشونه فکر کن خواهرشو از ساری میبره نکا خونه عمش شب هم میره دنبالش اونو میاره
وایییییییییی نمی دونی چقدر سوختم دلم میخواست خودمو جر بدم
عزیزم غصه نخور این اتفاقات فقط واسه تو نیست
من که دیگه عادت کردم جز اینکه خودمونو زجر بدیم کار دیگه ای نمی تونیم بکنیم
پاسخ:اخه امروز قرار بود یکی رو بیاره اون زمینی که گفتم رو با رودل بکنن و نقشه بریزن و از این کارا اما رفت دنبال کار خواهرش. فردا هم که تعطیله .مامانم بهش زنگید گفت کار شماها اصلا معلوم نیست از کار امروز واجب تر نداشتیم. اما گفت نه کار منم واجب بود.بخوره تو سرش اون کارش
به نظر من اشتباه از شما بوده
اینقدر پدرت پشت آقاییت بوده که خانوادش کلاً بیخیالش شدن
میدونن که اگه جایی قرض داره یا گیر کنه پدرت میده
دوستت درست میگه نباید بزاری اینقدر پدرت حمایت کنه
اینطوری شوهرت به مرور زمان تنبل میشه و همشم چشش به جیب بابای توئه
تا نامزدین زودتر به فکر باش و نزار قضیه بدتر از این شه
بوس بوسی
پاسخ:چطوری این کارو بکنم مائده جون؟ یعنی نزارم خونه رو ما بخریم؟؟؟؟؟/حتی اگه به اسم مامانم باشه و قسطهای وامشو اقایی بده؟؟؟؟؟؟؟
خیلی خسته ام
khanoomi |